کد مطلب:660
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:21
نشانههاي وحدت نوعي انسان چيست؟
1 ـ تبادل آرا و رسيدن به نظر واحد
تمام نسلها در همه عصرها و مصرها به تبادل آرا، تضارب انديشهها، تعامل فرهنگ و تعاهد حقوقها... مبادرت ميورزند. در هر كشور، شرقي يا غربي، شمالي يا جنوبي، حوزه يا دانشگاه تأسيس شود و علوم متنوعي در آن تدريس گردد طالب شرقي در جوار طالب غربي مينشيند و دانشجوي غربي در كنار دانشجوي شرقي ميآرمد، همگان با داشتن آداب، رسوم، سنن، و عادات مختلف از رشتههاي گونهگون علوم بهره ميبرند و از استاد شرقي يا غربي، شمالي يا جنوبي دانش ميآموزند، اين هماهنگي گسترده در تمام دانشهاي بشري نشان ميدهد كه انسان به منزله جنس نيست كه داراي انواع متعدد باشد، بلكه نوع و حقيقت واحدي است كه اصناف گوناگون دارد.
2 ـ انتظار همگاني وحدت و صلح جهان شمول
وحدت نوعي انسان را با شواهد تجربي ديگر ميتوان كاملاً روشن كرد و در تأييد آن ميتوان گفت كه همه انسانها در انتظار روزي به سر ميبرند كه وحدتي فراگير و جهان شمول حاكم گردد، همه منتظر روزي هستند كه صلح جهاني حاكم شده و مصلح جهاني، حضرت بقية الله ظهور كند. بنابراين، معلوم ميشود، انسانيت داراي يك نوع است؛ زيرا اگر انسانها انواع گوناگون بودند، خواستههاي آنها گوناگون ميشد و اگر خواستهها گوناگون بود، راهها گوناگون ميشد و اگر راهها گوناگون بود اهداف گوناگون ميشد و با تعدد هدف و راه و رونده، هماهنگي و اتحاد محال بود. اين كه ميبينيم، همگان ميكوشند، تا انسانها را با قانون واحد هماهنگ كنند، براي آن است كه همه پذيرفتهاند كه انسانيت نوع واحد است، نه اين كه انسانيت جنس باشد و اگر اختلافي هست، در صنف يا شخص باشد؛ يعني انسانها ذاتاً مختلف نيستند بلكه اختلاف خارج از حقيقت انساني و حريم ذات اوست.
البته بعضي انسانها، از باب خطاي در تطبيق، فكر ميكنند بدون وحي ميتوان وحدت جهان شمول را تحصيل كرد، ولي همين مقدار كافي است كه بگوييم: انسان نوع واحد است و با دين و وحي جهان شمول، ميتوان او را متحد ساخت.
3 ـ تكامل اجتماعي
اگر انسانيت به منزله جنس بوده و داراي حقايق متباينه باشد، نه به منزلة نوع، هرگز تكامل انسانها ميسّر نخواهد بود؛ زيرا اگر انسان پيشين و انسان فعلي و آينده، انواع گوناگون بودند، هرگز با تجارب يك نوع، زمينه رشد نوع ديگر فراهم نميشد. و در نتيجه نوع فعلي زمينه تكامل نوع آينده را فراهم نميكرد؛ زيرا نوع گذشته با همه پيشرفتهايش مسير تكاملي خاص خودش را طي كرده و نوع جديد فعاليت تازه خود را شروع ميكند.
اگر مشاهده ميشود، تجارب نسل گذشته، زير بناي رشد نسل فعلي و تكامل عصر حاضر، زمينه تعالي عصر آينده قرار ميگيرد، دليل آن است كه انسانيت در همه امصار و اعصار يك نوع است. انسان هم از نظر بعد زماني و هم از نظر بعد مكاني، نوع واحد است و گرنه تبادل فرهنگ و مناظره و گفتگو و مناقشه و استدلال ممكن و معقول نبود.
اين كه مشاهده ميشود كه تمام انسانها، خواه كساني كه همزمان زندگي ميكنند و خواه آنها كه در عصرهاي متعدد به سر ميبرند، هم تبادل فرهنگي دارند و هم زمينه رشد بعدي را فراهم ميسازند و هم درباره گذشتگان اظهار نظر ميكنند كه آنها درست فكر كردند يا نادرست، براي آن است كه انسانيت نوع واحد است و اگر انسان نوع واحد بود، ناگزير داراي يك راه و يك هدف خواهد بود كه آن راه واحد، اسلام است و آن هدف واحد، لقاء الله.
براساس اين شواهد، انسانيت نوع واحد است و لذا قرآن ميفرمايد: «فَطَر الناس عليها» نه اين كه انسان انواع گوناگون بوده، فطرتهاي متعدد داشته باشد و در نتيجه اهداف فراوان و راههاي جداگانه براي او تصوير شود، بلكه فقط به سمت خدا متوجه است چنانكه از نزد خدا آمده و به سمت خدا ميرود و به سمت خدا رفتن، راه مشخص ميطلبد.
هدف اصيل آفرينش انسان نيل به مقام شامخ لقاء الله است و اگر از سعادتهاي ديگر ياد ميشود، در واقع اهداف متوسط و مقاصد ميانه است و راه مطلوب فطرت كه با پيمودن آن انسان به هدف ميرسد اسلام است.
: آية الله جوادي آملي
تفسير موضوعي قرآن ج 12 (فطرت در قرآن)
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.